شاعر : عبدالمحسن نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل
اوهم کنارپیکر بیسر رسیده است هم پای عمّه تالب مقتل دویده است
افتاده روی سینۀ زخـمیتـرینشهید اززخم سنگ وتیغ وعصا بوسه چیدهاست
او هم هزار و نهصد و پنجاه کینه را درعمق زخمهای گل چیده دیده است پیغام کـشته بین دودریا به شیعه را از لابلای حـنجـرپاره شـنـیده است ازکربلا به کوفه و ازکوفه تا به شام کلّمسیر،اشک نگاهش چکیده است هر قطره آب خورده عمو راصدا زده لطمهزنان روضۀدستبُـریدهاست
بازاررفـته است به اوحق دهید که مثل تمام فـاطـمهها قـدخـمیـده است
ازنسبت کـنـیزیِ موسـرخِ بزم شام هرصبح وشام رنج زیادی کشیده است خوابی اگر رسیده به چشمان خیس اوبا خوابِ تیرِحرمله ازجا پریده است مرگـش فـرا رسیده ولی اوحـقـیقـتاً درکـربـلا مـیانۀ مقـتل شهـیدهاست